[vc_row][vc_column][vc_column_text]
برخی از معلولان، با وجود ناتوانیهای جسمانیشان، تواناییهایی دارند که شاید در نگاه اول انجام برخی از فعالیتها برایشان دشوار یا دور از ذهن باشد، اما خودشان باور کردهاند که خواستن توانستن است و اکنون به خوبی این فعل را صرف میکنند. مصداق بارز این موضوع معلولان و توانیابان مرکز رعدالغدیر هستند. در این مرکز به جای آنکه ماهی به معلولان بدهند، ماهیگیری به آنها میآموزند. توانیابان مرکز پیام مؤسسه نیکوکاری رعدالغدیر مانند همه معلولانی که در این مرکز فعالیت میکنند، یاد گرفتهاند که معلولیت محدودیت نیست. شاید پاهایشان توان ایستادن و راه رفتن یا دستهایشان، مانند دستان افراد سالم، توانایی انجام برخی کارها را نداشته باشد، اما آنها، به جای قدرت دست یا استقامت پا، توانایی دیگری را در خودشان پرورش و رشد دادهاند که باعث شده نقصشان کمتر نمود پیدا کند. توانیابان مرکز پیام رعدالغدیر مهارت گفتاری و قدرت فن بیانشان را ارتقا دادهاند و این امر باعث شده تا بتوانند «کالسنتر» یا «پاسخگوی مرکز پیام» موفقی باشند و برای خود درآمدی کسب کنند. امید به زندگی و تلاش برای داشتن زندگی بهتر در وجود همه آنها موج میزند. اراده آنها مثالزدنی است. اینکه آنها بهرغم همه مشکلاتشان با رویی گشاده بارها در روز تلفن را جواب میدهند و میگویند: «اینجا مرکز پیام است، بفرمایید!»
پیامی که حس زندگی دارد
مدتی است در کنار فعالیتهای خدماتی و آموزشی کوچک و بزرگ مؤسسه رعدالغدیر، بخش جدیدی به نام «پیام» شروع به کار کرده است. طرح اولیه راهاندازی مرکز پیام از سال ۱۳۹۴ توسط فارغالتحصیلان دانشگاه شریف به مسئولان مؤسسه نیکوکاری رعدالغدیر پیشنهاد شد و مورد موافقت «علی سلطانزاده» مدیرعامل و «علیرضا آتشک» قائممقام و مدیر اجرایی این مؤسسه قرار گرفت. با فراهم شدن فضای مورد نیاز این طرح، مرکز پیام مؤسسه رعدالغدیر با هدف توانمندسازی و اشتغال به کار توانیابان فعالیتش را آغاز کرد. در مرکز پیام علاوه بر خدمات فروش و بازاریابی تلفنی، ارزیابی رضایت مشتری، نظرسنجی و افکارسنجی، تحقیقات بازار و پشتیبانی اینترنتی انجام میشود.
توانیابان پس از مراجعه به مؤسسه و ثبتنام برای اشتغال در مرکز پیام دورههای پیشرفته کامپیوتر، فن بیان، مهارت اجتماعی و بازاریابی و فروش همچنین مدیریت زمان را آموزش میبینند و مشغول کار میشوند. مدت آموزش به توانایی خود فرد بستگی دارد؛ در این مرکز میتوان توانیابانی با مشکلات مختلف و حتی کسانی را دید که از پاهایشان برای تایپ کردن استفاده میکنند. بسیاری از توانیابان مرکز پیام توانستهاند در بخش کالسنتر سازمانها و نهادهایی مانند فرودگاه امام خمینی(ره)، اتاق بازرگانی و… مشغول کار شوند. در ابتدا مرکز پیام مؤسسه رعدالغدیر فعالیتش را با ۳ نفر شروع کرد و در مدت کوتاهی تعداد این افراد به ۲۰۰ نفر رسید. با توجه به خدمات متنوع این مرکز توانیابان از راههای دور و نزدیک برای استفاده از امکانات مؤسسه رعدالغدیر به آن مراجعه میکنند. بیشتر مراجعهکنندگان از مناطق جنوبی و جنوب غرب تهران مانند مناطق ۱۶تا ۲۲ و شهرهای اطراف مانند اسلامشهر و رباطکریم و قلعه حسنخان هستند. تعداد کمی از مراجعهکنندگان هم افرادی هستند که از شهرهای کرج و پیشوا به این مرکز میآیند.
توانمندی با کمترین توان جسمانی
بخش تازهتأسیس «پیام» در طبقه دوم مؤسسه واقع شده است. سوار آسانسور میشوم و هنوز در آسانسور بسته نشده، زن و مرد جوانی با مشکل جسمی و حرکتیای که دارند، به سختی خود را به آسانسور میرسانند. گویا هردو آنها از کارمندان همین مرکز هستند. نخستین صحنهای که با باز شدن در آسانسور مقابل چشمانم ظاهر میشود، راهرو طویل و درازی است با اتاقهایی که مانند کوپههای قطار پشت سر هم ردیف شدهاند. روی هر در عنوان مرکز یا شرکت دولتی یا خصوصی نوشته شده است. وقتی در یکی از این اتاقها را باز میکنم منتظرم تا نگاه کنجکاوانه افراد پشت در با نگاهم گره بخورد، اما با وجود اینکه تعدادشان نزدیک به ۳۰ نفر است، چنان مشغول کار هستند که حتی متوجه حضورم هم نمیشوند. هرکدام از آنها در حالیکه هدفون به گوش دارند و به صفحه مانیتور رایانهشان خیره شدهاند، مشغول گفتوگو با تماسگیرندهها هستند.
تعدادی از آنها با توجه به نوع معلولیتشان با همان ویلچر پشت مانیتورها نشستهاند. انتهای اتاق توجهام به یکی از توانیابان که مرد جوانی است، جلب میشود. بر خلاف همکارانش نه ویلچری است و نه عصایی کنارش گذاشته تا وقتی میخواهد روی پا بایستد، به آن تکیه کند. او در حالیکه به سختی روی دو صندلی به حالت دراز کش خوابیده، هدفون به گوشش زده است. با یک دست گردنش را نگه میدارد تا به عقب رانده نشود و با دست دیگرش گوشی را روی گوشش جابهجا میکند و همزمان میگوید: «سلام وقت بخیر. مرکز پیام. بفرمایید!» سنگینی حضورم را کنارش احساس میکند، اما باز با این وجود مشغول پاسخگویی به سؤالات مشتری است.
صدایش آنقدر محکم و رساست که غیرممکن است تماس گیرنده از پشت تلفن بتواند بفهمد فردی که با او صحبت میکند، معلول است، آن هم نوع حادی از معلولیت به نام «نوپاتی». سلامم را پاسخ میدهد و وقتی از او میخواهم تا گفتوگویی داشته باشیم، به ساعتش نگاه میکند و میگوید: «چیزی به پایان ساعتکاریام نمانده، اجازه بدهید تمام شود، بعد در خدمتم.»
روی پای خودمان ایستادهایم!
با دیدن وضعیت جسمانی و معلولیت هرکدام از آنها مشتاقم زودتر فردی را پیدا کنم تا بگوید چطور با وجود این محدودیت توانسته در کارش موفق باشد و برخلاف میلیونها نفر جوان بیکار و تحصیلکرده، برای خودشکاری دست و پا کند و از طریق آن چرخ زندگیاش را بچرخاند. باز همان زن و مرد جوانی را که در ابتدای ورودم به آسانسور دیده بودم، اینبار پشت مانیتورهای اتاق پیام میبینم. زوج توانیاب، کالسنتر بخش فروش هستند. علی میگوید: «شکر خدا حقوقمان خوب است. خوشحالیم که بدون اتکاء به دیگران میتوانیم زندگی مشترکمان را مدیریت کنیم.» ۴ ماه از ازدواج «علی حسینی» و «مرضیه علیزاده» این زوج توانیاب که معلولیت جسمی و حرکتی دارند میگذرد. حسینی ناچار است برای راه رفتن از عصا کمک بگیرد. آنها علاوه بر اینکه در مرکز پیام کار میکنند عضو گروه تئاتر دیالوگ هم هستند.
حرفهایشان را از اشتغال به کارشان شروع میکنند. علیزاده به مشکلاتی که قبل از مشغول شدن در مرکز پیام داشتند اشاره میکند و میگوید: «من و علی خیلی وقت بود که میخواستیم زودتر سر زندگی خودمان برویم، اما چون علی درآمد ثابتی نداشت، خانواده من مخالفت میکردند. وقتی در مرکز پیام مشغول کار شدیم و در پایان ماه حقوق ثابتی گرفتیم، خانوادهام دست از مخالفت برداشتند.» آنطور که از مسئولان مرکز پیام و مؤسسه رعدالغدیر شنیدهام همه افرادی که در مرکز پیام کار میکنند، تحصیلکرده هستند و برخی از آنها حتی مدرک دکتری دارند. علی در حالیکه حرفهای همسرش را تأیید میکند میگوید: «ما مشکلات را تحمل میکنیم تا روی پای خود بایستیم در حالیکه متأسفانه برخی مواقع حتی حقوق اولیه ما رعایت نمیشود. بهعنوان مثال در بیشتر مراکز و فروشگاهها مسیر تردد معلولان هموارسازی نشده است.»
توانیاب ناتوان نیست
در حال گفتوگو با زوج توانیاب هستم که صدایی آشنا با گفتن «خسته نباشید. من در خدمتم.» توجهام را جلب میکند. سر میچرخانم و میبینم «فرامرز مشهدی» است. همان جوانی که مشکل حاد نوپاتی داشت. باورش سخت است با وضعیت جسمیای که دارد چگونه میتواند راه برود. تا زانو خم شده و به سختی خود را سرپا نگه داشته است.» مقابلم روی صندلی کنار همکارانش مینشیند. ۲۶ سال دارد و ساکن منطقه ۶ است. مشهدی میگوید: «۲ برادر هستیم. برادر کوچکم سالم است. فقط من این مشکل را دارم. کوچکتر که بودم مشکلم کمتر بود.
بزرگتر که شدم مشکلم هم حادتر شد.» برخلاف بعضیها که توانیابان را ناتوان میدانند، مشهدی معتقد است افراد توانیاب تواناییهایی دارند که حتی برخی افراد سالم هم آن تواناییها را ندارند. با وجودیکه بیماریاش پیشرونده است، اما از درس خواندن غافل نشده و به هر سختیای که بوده توانسته دیپلم بگیرد. مشهدی نزدیک به ۳ سال است که در مرکز پیام مؤسسه رعدالغدیر کار میکند. او به نحوه آشناییاش با مؤسسه اشاره میکند و میگوید: «توسط یکی از دوستان با مؤسسه نیکوکاری رعدالغدیر آشنا شدم. وقتی به اینجا آمدم با دیدن افرادی مانند خودم که میتوانستند روی پا بایستند به زندگی امیدوارتر شدم. باور داشتم که میتوانم روی پاهای خودم بایستم. پس در کلاسهای آموزشی مرکز پیام شرکت کردم و اکنون در کالسنتر شرکتهای مختلف هستم.»
پاسخگویی به حدود ۲۰۰ پیام در روز
مشهدی هر روز ساعت ۸ کارش را در بخش مرکز پیام مؤسسه رعدالغدیر شروع میکند و تا ساعت ۴ عصر به پیامها و تماسهای بسیاری پاسخ میدهد. او درباره فعالیتش در این مرکز میگوید: «از صبح تا پایان ساعت کاریام به بیش از ۱۵۰ پیام پاسخ میدهم. گاهی اوقات حتی به ۲۰۰ پیام هم جواب میدهم.» در میان پیامهایی که مشهدی پاسخ میدهد، معمولاً افرادی هم دیده میشوند که با تندخویی و رفتاری بد با مشهدی صحبت میکنند. با وجود این، توانیاب هممحلهای همه پیامها را با صبوری و متانت پاسخ میدهد. او میگوید: «احترام به مشتری وظیفه ماست. حتی اگر آنها رفتارنامناسبی با ما داشته باشند، حق نداریم رفتاری متقابل داشته باشیم.»
همچنان که با مشهدی در حال صحبت هستم نگاهم به یکی از توانیابان میافتد. دستهایش حتی توان حرکت ندارد. به همین دلیل از همکارش میخواهد هدفون را از گوشش بردارد. حقوق مشهدی مانند دستمزد بقیه همکارانش در بخش پیام، پایه حقوق وزارت کار است. او میگوید: «اینجا بیمه هستم. حالا دیگر میتوانم به افرادی که تصور میکنند ما نمیتوانیمکاری انجام دهیم ثابت کنم توانیابان با همه مشکلاتشان میتوانند روی پای خود بایستند.»
مشکل تردد معلولان ساعت کار توانیابان مرکز پیام تمام شده و یکی یکی از مرکز خارج میشوند. برخی ویلچری هستند و به دلیل ضعف دستانشان حتی نمیتوانند به راحتی ویلچرشان را هدایت کنند. همه افرادی که در بخش پیام یا در خود مرکز رعدالغدیر کار میکنند به نوعی مشکل جسمی و حرکتی دارند، اما احساس مسئولیت در بین آنها باعث شده تا رأس ساعت در محل کار حاضر شوند. نشستن مداوم گاهی اوقات برای برخی از آنها سخت است ولی باز همه سختیها را به دلیل احساس مسئولیت به جان میخرند تا نشان دهند و بگویند ما هم مانند دیگر افراد که در این جامعه بزرگ زندگی میکنند و سالم هستند، توانمند هستیم.
مشکل تردد، بزرگترین دغدغه توانیابان این مرکز است. آنها اعتقاد دارند استفاده از ناوگان حملونقل عمومی مانند مترو یا بی.آر.تی اغلب برای توانیابان با مشکل همراه است. بهعنوان مثال برخی از رانندگان بی.آر.تی برای سوار شدن آنها همکاری نمیکنند و به خاطر عجلهای که دارند سوارشان نمیکنند یا برخی ایستگاههای مترو پله برقی ندارد و نمیتوانند از پلهها تردد کنند. علاوه بر مشکلات تردد در شهر، توانیابان این مرکز از کمبود امکانات در مراکز فرهنگی و ورزشی برای معلولان گله دارند. حال آنکه بسیاری از ورزشکاران معلول با موفقیتهایی که کسب کردهاند نشان دادهاند که میتوانند افتخارآفرین باشند. همه آنها متفقالقول میگویند: «ما میتوانیم موفق و افتخارآفرین باشیم فقط کافی است ما را باور کنند.»
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]