[vc_row][vc_column][vc_column_text]
امید را صدا بزن!
مسیری که شهرام مبصر بعد از معلولیت برای خود انتخاب کرده، بدون شک مسیر آسانی نیست و انتخابش هم کار راحتی نبوده.
پذیرفتن اینکه شما تا سن ۱۹سالگی به شکل مستقلی زندگی کنید و آزادانه فعالیت داشته باشید و چشماندازی را برای آیندهتان متصور باشید اما به ناگاه اتفاقی بیفتد و کاخ آرزوهایتان یکباره فرو ریزد، یقینا کار راحتی نیست؛ آن هم در شروع دوره جوانی! با وجود تمام اینها، آقای مبصر این کار را کرد و با اینکه ۴-۳سالی طول کشید تا بتواند شرایط جدیدش را بپذیرد اما بالاخره جایگاه خود را در زندگی جدیدش پیدا کرد و نهتنها بهخودش بلکه به بسیاری از افرادی که مانند او دارای مشکل معلولیت هستند، کمک کرد. او اکنون مدیرعامل مؤسسه «پیامآوران ساحل امید» است؛ مؤسسهای که شرایط را برای سفرهای گردشگری معلولان مهیا میکند.
بازی سرنوشت
متولد سال ۵۶ است و خودش میگوید تا سال ۷۵زندگی عادی داشته تا اینکه در اثر حادثهای، دچار ضایعه نخاعی میشود و از آن زمان به بعد کمکم با این قشر و مشکلاتی که در زندگی دارند، آشنا میشود؛ «۴-۳سال اولی که این مشکل برایم پیش آمد، خیلی سخت گذشت و واقعا در انزوا به سر میبردم. یک دیوار دفاعی دور خودم درست کرده بودم و فقط صدای اطرافیانم را میشنیدم که تلاش داشتند من را از آن شرایط دور کنند. مدام میگفتند: «باید تغییر کنی، خواستن، توانستن است و…» اما راستش شنیدن آن حرفها در آن مقطع تأثیری روی من نداشت چون احساس میکردم از مسیر زندگی خارج شده و سررشته کارها را گم کردهام». بعد از گذشت ۴سال با آدمهای جدیدی آشنا میشود که یا جانباز بودند یا معلولیت داشتند؛ «تأثیری که این دوستان در زندگی من گذاشتند خیلی بیشتر از صحبتهای مشاوران و روانشناسان بود. وقتی با این افراد آشنا شدم، دیدم تعریف مشترکی از شرایطمان داریم و همگی دورهای را در انزوا و تنهایی گذراندهایم و میدیدم که دوستانم از آن مرحله عبور کرده و با تلاش فراوان، یا ورزشکاران موفقی شده بودند یا از نظر سطح علمی و اقتصادی به مراحل بالایی رسیدهاند. دیدن این همه موفقیت به من انگیزه داد». با دیدن آن فضای مثبت و سازنده سعی میکند از تجربیات آنها استفاده کند و مسیرها را یاد بگیرد. کمی بعد راهی دانشگاه میشود و بعد هم ازدواج.
یک خانواده پر از عشق
سونیا شناسی آذری در شرکت تولید تجهیزات برای معلولان مشغول بهکار بوده که با شهرام مبصر آشنا میشود و بهدنبال آن در جریان اردوهایی که برای معلولان برگزار میکردند، بیشتر با هم آشنا میشوند و در نهایت تصمیم به ازدواج میگیرند. خانم شناسی در رابطه با ویژگیهایی که در آقای مبصر دیده و تصمیم به ازدواج با او گرفته، میگوید: «از همان ابتدا که او را دیدم مهرش به دلم نشست. راستش اوایل آشناییمان اصرار داشتم یک سال نامزد بمانیم، بعد زیر یک سقف برویم. اما تقدیر جور دیگری رقم زده شد و به خواست خدا بسیار زودتر از موعدی که من درنظر داشتم ازدواج و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. از همان اول همهچیز را به خدا سپردم و از او خواستم که کمکم کند و این اتفاق هم افتاد و همهچیز خیلی خوب و راحت پیش رفت». او همچنین در ارتباط با عکسالعمل خانوادهاش نسبت به این ازدواج گفت: «وقتی که من موضوع پیشنهاد ازدواج شهرام را با پدرم مطرح کردم او بعد از کمی تامل گفت که من به انتخاب تو ایمان دارم و اگر واقعا چنین فردی را انتخاب کردی به انتخابت احترام میگذارم. البته مادرم از این جواب او کمی نگران شد و خیلی با هم صحبت کردند اما نظر پدرم تغییر نکرد. بعد از آن پدرم هم قرار ملاقاتی با آقای مبصر گذاشتند و خدا را شکر اتفاقات خوبی در نخستین دیدارشان افتاد و شهرام توانست نظر پدرم را جلب کند. پدرم همیشه میگوید صداقت و جسارتی که در آن ملاقات از شهرام دید، نظرش را جلب کرد. بعد از آن هم هر کدام از اقوام ما که شهرام را دید، از او خوشاش آمد. همسرم آدم قدرتمندی است که هیچ زمان بهخاطر معلولیتش نخواسته خود را ضعیف نشان دهد و این برای من خیلی ارزشمند است».
معلولیت، نه ناتوانی!
یکی از تفکراتی که در مورد زندگی با افراد دارای معلولیت وجود دارد این است که بهخاطر شرایط ویژهشان دچار ناتوانی هستند و جالب است که بدانید خانم شناسی با ردکردن این طرز تفکر میگوید: «واقعا اینطور نیست اما کسانی که از بیرون نگاه میکنند غالبا این دیدگاه را دارند. اتفاقا یادم هست یکی از اقوام ما به مادرم گفته بود اگر سونیا با این فرد ازدواج کند نمیتواند از خانه بیرون بیاید و خانهنشین میشود اما در طول این چند سالی که با هم ازدواج کردهایم به جرأت میتوانم بگویم جاهایی که در عمرم نرفته بودم را با شهرام و اردوهایی که برگزار میکند، دیدهام».
او درباره روحیه همسرش میگوید: «در طول این سالها نهتنها من منزوی و خانهنشین نشدهام بلکه با اراده و روحیه خیلی خوب و بالایی که شهرام دارد، گاهی که در فراز و نشیب زندگی با مشکلی روبهرو میشوم او همواره به من امید میدهد. درحالیکه بهخاطر ضایعه نخاعی مدام درد دارد اما همیشه خندان است و در هر جمعی هم که حاضر میشود همه را شاد میکند. گاهی برخوردهایی از همسرم میبینم که احساس میکنم خودش هم فراموش میکند که دچار ضایعه نخاعی شده. با تمام اینها اگر روزی همهچیز به عقب بازگردد و قرار باشد یکبار دیگر شریک زندگیام را انتخاب کنم، بدون شک آن فرد باز هم آقای مبصر است و بهنظرم این یعنی خوشبخت و من آدم خوشبختی هستم».
یک انتخاب عاقلانه
خانم شناسی در ادامه توضیحات خود در پاسخ به این سؤال که اگرکسی بخواهد انتخابی مانند او داشته باشد، چه حرفی برایش دارد، اضافه میکند: «اولین مسئلهای که باید درنظر بگیرد این است که از روی احساسات و دلسوزی تصمیمگیری نکند چون آن زندگی دوام نمیآورد. انتخاب باید عاقلانه باشد در کنار اینکه آن فرد را هم خوب بشناسد چون اگر فردی باشد که بخواهد کارهایی را هم که قادر است، انجام ندهد، فشار زندگی روی طرف مقابل خیلی زیاد میشود و به مرور زمان باعث خستگی و دلزدگی میشود و به جدایی میرسند. همهچیز بستگی به فردی دارد که شما میخواهید انتخاب کنید. اگر آدم متوقعی باشد و مدام انتظار داشته باشد به او سرویس دهید و نخواهد روی پای خودش بایستد، زندگی موفقی نخواهید داشت. واقعیت این است که تکیهگاه یک زن در زندگی، همسرش است و حال اگر قرار باشد آن مرد ضعیف باشد و بهدنبال جلب ترحم، اتفاق خوبی نمیافتد. من بهخاطر قدرتی که در شهرام دیدم هیچ وقت احساس نکردم شرایط متفاوتی دارد».
در کنار تمام آنچه گفته شد، بهنظر میرسد حمایتی که خانوادهها از این زوج جوان داشتند، یکی از مهمترین عواملی است که کمک کرده تا اینجای راه را با موفقیت طی کنند؛ موضوعی که خانم شناسی در توضیح آن میگوید: «مهمترین حمایتی که خانوادهها از ما داشتند این بود که اجازه دادند ازدواج کنیم. اگر رضایت آنها نبود هرگز با هم ازدواج نمیکردیم. در مورد خانواده همسرم هم صادقانه بگویم هیچ وقت بین آنها و خانواده خودم تفاوتی قائل نشدم چرا که آنها هم همیشه با من آنقدر صمیمی و مهربان بودهاند که من خود را دختر آنها میدانم نه عروس آنها». آقای مبصر این را هم به حرفهای همسرش اضافه میکند: «به لطف خدا ما یک رابطه صمیمانه داریم و ۲ خانواده ارتباط خوبی با هم دارند و همهچیز از اعتماد اولیه نشأت میگیرد و اعتمادی که پدر سونیا به من کردند».
مسیر طولانی موفقیت
شهرام مبصر در سال ۹۱با حمایت و همراهی همسرش مؤسسه «پیامآوران ساحل امید» را بهمنظور توانبخشی، افراد معلول در حوزه گردشگری تاسیس کرد. نهادینه کردن صنعت گردشگری معلولان در جامعه برای ارتقای سطح روحیه مثبت در افراد معلول و فرهنگسازی و تغییر نگرش عمومی نسبت به گردشگری از اهداف این مؤسسه است.
مبصر ابتدا در مؤسسه «رعدالغدیر» بهعنوان مشاور مدیرعامل و مدیر روابط عمومی فعالیت میکرده که بعد از یکسال فعالیت، در دانشگاه در رشته روابط عمومی قبول میشود و از رعد استعفا میدهد. بعد از مدتی با همکاری چند نفر از دوستانش انجمن «باور» را تاسیس میکند و در آنجا باشگاه تفریحات و بحث اردوها را راهاندازی میکند. «باور» بهدنبال بحث مصوبات مجلس و پیگیری مسائل قانونی معلولان بود و در واقع هر دوی این مؤسسات در کنار فعالیتشان، اردوهایی را هم برای بچهها برگزار میکردند اما هدف اصلیشان گردشگری نبود. بنابراین مبصر با خلئی که در بخش گردشگری مشاهده میکند تصمیم میگیرد به این موضوع بپردازد. سال ۹۱، نقطه شروعی میشود تا او بتواند به آنچه دغدغهاش را داشته به شکل تخصصی بپردازد. هرچند در ابتدا بهدلیل سختیهای راه و عدممناسبسازی وسایل شهری و جادهها، کارشان به دشواری پیش میرود اما اراده قوی و همراهی کسانی که همچون آقای مبصر دغدغه پرداختن به این موضوع را دارند، کمک کرده تا این گروه به بخشی از آنچه مدنظر داشته، برسد. مؤسسه «پیامآوران ساحل امید» با امضای دکتر هاشمی، رئیس سازمان بهزیستی کشور کار خود را آغاز کرد و مبصر در توضیح حمایتهایی که از این مؤسسه به عمل میآید، میگوید: «مکانی که در حال حاضر در آن مستقریم، متعلق به شهرداری منطقه ۲تهران است که به ازای مبغلی اجاره کردهایم. البته اینجا ابتدا به شکل مخروبه بود که به کمک دوستان همیارداوطلب سرو سامان گرفت. بهزیستی هم گاهی حمایت میکند اما از آنجا که بهزیستی جامعه هدفش گسترده است و بهنظرم بودجه کم دارد سعی میکنم زیاد، سراغشان نروم. با این حال آقای دکتر سخنگویی، معاون توانبخشی و آقای دکتر هاشمی ریاست سازمان بهزیستی کشور گاهی با حمایتهایشان به ما عنایت داشتهاند».
او همچنین در رابطه با منابع مالی مؤسسه اضافه میکند: «از آنجا که ما به تواناییهای دوستان دارای معلولیت اعتقاد داریم، در کنار اردوهای تفریحی، واحد کارآفرینی و آموزش را نیز در مؤسسه راهاندازی کردهایم، بهطوری که با آموزش صنایعدستی مختلف بهویژه «تندیسهای زیبای چوبی» به افراد معلول و سپس با فراهم کردن فرصت فروش در فروشگاه دائمی صنایعدستی در محل مؤسسه یا دایر کردن بازارچههای توانمندی در سطح شهر، هم برای دوستانمان در منزل و هم برای موسسه درآمدزایی میکنیم. افراد غیرمعلول هم میتوانند از این کلاسها استفاده کنند با این تفاوت که برای افراد معلول کلاسها با تخفیف ویژه برگزار میشود. البته با توجه به هزینههای بالا، برای برگزاری و اجرای برنامههای مؤسسه و رسیدن به اهدافمان که در اصل توانمندسازی، بالا بردن اعتماد به نفس و سطح روحیه مثبت در افراد دارای معلولیت و خانوادههایشان هست این درآمدها کفایت نمیکند. ما با توجه به مردمنهاد بودن مؤسسه و اینکه به هیچ ارگان دولتی وابسته نیستیم و تأمین منابع مالی هم توسط خود ما و نیروهای داوطلب انجام میشود، حمایتهای مالی مردمی هم میتواند به پیشبرد اهداف خیرخواهانه مؤسسه کمک کند که البته با توجه به نوپا بودن مؤسسه متأسفانه هنوز نتوانستهایم در این زمینه موفق باشیم».
عدممناسبسازی، بزرگترین مشکل افراد معلول
مشکلات ما در سفرها خیلی زیاد است اما سعی میکنیم هر کدام از اردوها برایمان یک تجربه جدید باشد. یکی از مشکلات این است که هزینه رفتوآمد ما خیلی بیشتر از بیرون است. بچههای ما با ویلچر هستند و همین باعث میشود ونهایی که میگیریم صندلیهای خود را باز کنند و هزینهای را هم برای این کار جداگانه میگیرند. در کنار این اگر در این ون مثلا ۱۰نفر جا میگیرند ما فقط ۴ویلچر میتوانیم قرار دهیم و به تعداد ماشین بیشتری نیاز پیدا میکنیم. البته اتوبوسهایی از طرف شهرداری برای حمل و نقل معلولان مناسبسازی شده اما اجازه خارجشدن از تهران را ندارند و فقط برای سفرهای درونشهری میتوانیم از آنها استفاده کنیم. ما هر بار که جایی را برای اردو درنظر میگیریم قبل از آن یک تیم را برای شناسایی میفرستیم تا از نظر مناسبسازی آن محل را ارزیابی کنند. بهدلیل عدمامکانات کافی ما تعدادی رمپ سیار درست کردهایم که برای رفاه حال دوستان با خود میبریم تا هر زمان نیاز شد، استفاده کنیم. اما این را درنظر بگیرید افراد معلولی که میخواهند با خانوادههای خود به سفر بروند با این شرایط بد، چطور میتوانند مسافرت کنند چون آنها دیگر رمپ سیار ندارند که مثلا اگر در جاده به سرویس بهداشتی نیاز پیدا کردند، از آن استفاده کنند. در جریان این اردوها و تعاملاتی که با تعدادی از باغداران برقرار کردهایم برخی از باغهای شخصی کردان مناسبسازی شدهاند و اردوهای خوبی را میتوانیم در آنجا برگزار کنیم. بهطور مثال در یکی از باغهای کردان شرایطی فراهم شد که بچهها بتوانند طی برگزاری چندین اردو، سوارکاری را هم تجربه کنند؛ اتفاقی که برای نخستین بار بود برای خیلی از دوستان میافتاد!
۷۰درصد منطقه ۲ مناسبسازی شده
مشکل مناسبسازی فقط محدود به بیرون شهر نیست و در خود تهران هم ما مشکلات زیادی برای تردد داریم. جدا از بحث افراد معلول، حتی افراد مسن، خانمهای باردار و… هم نمیتوانند به راحتی در برخی از نقاط تردد داشته باشند. البته از سال ۸۵به بعد کارهایی برای مناسبسازی انجام شد که متأسفانه برخی از آنها از استاندارد لازم برخوردار نیستند. در سال ۹۰، با کمک ۴۰نیروی داوطلب، ۳هزار عکس از معابر و خطکشیهای منطقه ۲تهران تهیه کردیم و در اختیار شهرداری منطقه قرار دادیم و همان سال از من خواستند مسئولیت کارگروه مناسبسازی منطقه ۲را بر عهده بگیرم که طبق گزارشهای مکتوب امروز، ۷۰درصد معابر منطقه۲با همکاری شهردار، قائممقام، معاونت اجتماعی، معاونت حملونقل و ترافیک، اداره جامعه ایمن، شهرداران و مدیران فنی و عمرانی نواحی مختلف منطقه، مناسبسازی شده و در این حوزه پیشتاز هستیم، آن هم به واسطه اینکه کار را بهخود ما سپردند. اما در دیگر مناطق هنوز مشکلات زیادی وجود دارد. واقعیت این است که ما عوارض این شهر را میدهیم و مالیات پرداخت میکنیم اما حق استفاده از آن را نداریم. البته اتفاقات خوبی افتاده چون تا پیش از این کسی حتی به فکر نبود که قشری از جامعه بهدلیل مشکلات نمیتوانند از خانههایشان بیرون بیایند.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]